به گمونم باید یه دفترچه یادداشت برای خودم تهیه کنم تا همیشه همراهم باشه و چیزی که در لحظه تجربه‌اش می‌کنم یا به ذهنم میرسه رو به صورت کلیدواژه ثبت کنم. اصلا نمی‌دونم اون انرژی اولیه رو از کجا آوردم که اینقدر مفصل شروع کردم. شاید به خاطر این بود که قبلش هیچی نگفته بودم و یه سری حرف‌ها تلمبار شده بود. شایدم چون این روزها اتفاق معمولی خاصی برام نمی‌افته تا یادم بمونه که بخوام ثبتش کنم، در صورتی که مطمئنم می‌افته و اون لحظه برام حس خاصی داره. شایدم روزهای اول وقت بیشتری نسبت به امروز داشتم، چون باهاش خیلی در تماسم و همه حرفام رو بهش میزنم، اینجا چیزی برای گفتن ندارم. شایدم چون می‌خوام از همه احوالات درونیم بدونه، وجود اینجا نقضش می‌کنه، اما اینجا فقط احوالات درونی من نیست، ماها جزئی از اینجاییم.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها