کارگاه روزهای شنبه به خاطر تعطیلات این هفته تشکیل نشد. بیش از دو سوم کتاب "

مادام بوواری" رو خوندم و فردا قراره راجع به ویژگی‌های نثر آقای "گوستاو فلوبر" کمی حرف بزنیم. دو شب پیش از سر شیطنت یه نگاهی به قفسه‌ی کتاب‌های به‌تازگی منتشرشده انداختم، چشمم به "

تصویر دوریان گِرِی" و "

به سوی فانوس دریایی" روشن شد. این ماه اشتراک شش‌ماهه‌ام تموم میشه، مکث نکردم و بی‌تردید اون‌ها رو برداشتم. شروع به شنیدن تصویر دوریان گری کردم.

به طور تصادفی کلیپی برای من ارسال میشه که چکیده‌ای از کتاب "جُستارهایی درباب عشق" با صدای خود آقای "

آلن دوباتن" هست. ترغیب میشم تا ببینم کلیپ‌های دیگری می‌تونم پیدا کنم یا نه. خوشم میاد و احساس می‌کنم همون حرف‌های مسخره‌ای بود که من به ساره زدم ولی اونجا ته‌اش جفت‌مون منهدم شدیم. براش می‌فرستم. به طور تصادفی به فصل هفتم تصویر دوریان گری می‌رسم و احساس می‌کنم که چه بد گفتم. این‌ها نمی‌تونه همه‌اش تصادفی باشه و ارزش یک‌بار فرصت‌دادن به هم رو داره. ازش خواستم تا در دورهمی آینده هم رو ببینیم.

به طور تصادفی که من از آهنگ‌های بی‌کلام داره خوشم میاد، تو آخرین پست یکی از دوستان که به طور تصادفی من رو با شخص دیگه‌ای اشتباه گرفته‌بودن، دوست می‌شیم و اونجا با سایت "

والا موزیک" آشنا می‌شم. شاید بعضی وقت‌ها به آهنگی گوش داده باشم که تاحدی از سبک راک تشکیل شده اما هیچ‌وقت به شکل حرفه‌ای دنبالش نکردم. هرجایی رو ببینم که برای محتوا و مخاطبش ارزش قائل میشه، یعنی با سلیقه و دغدغه‌ی خاصی اون‌ها رو ارائه می‌کنه، شیفته می‌شم و سعی می‌کنم با توجه بیشتری بهش گوش بسپارم. نام چندتا گروه راک رو برای خودم و او یادداشت می‌کنم.


عنوان از

Albert Einstein


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها