عامر با یه دوربین در سطح بابازنبوری بیا وارد اتاقم شو، ببین وقتی دارم از اتاقم میگم، بتونی تصور کنی. دوستام بهم میگن، تو چرا اینقدر کم میای بیرون؟ حال و انرژی این یه تیکه از جهان رو اینقدر دوس دارم که از خدا می‌خوام هرجا میرم، با خودم ببرمش. یه دوره خریدم هنوز گوش ندادم. نمی‌دونم چرا به سمتش کشش پیدا نمی‌کنم؟ خب الآن یاد می‌گیریم بعدا ایشالا به کارمون میاد‌‌. آخ گفتی مثل گواهی‌نامه، دردم تازه شد. گواهی‌نامه دارم اما ماشین نه، تازه‌شم من پراید نمی‌خوام، x دوست دارم. تو روح استاد زبانم، با اینکه دو سال از ما کوچیک‌تره ولی ماشین شاسی‌بلند داره. هنوز مثل تو عروج نکردم که یه چیزایی به چشمم نیاد. نمی‌دونم چرا تحصیلات یه وقتایی خیلی به چشمم میاد؟ زمانی تو ذوقم می‌خوره که طرف تحصیلات داره ولی شعور نداره. با قسمتی از خونواده نشستیم، اونا دارن فیلم می‌بینن، منم فقط نشستم کنارشون تا نبودنم، اذیت‌شون نکنه. خیلی وقتا تو اتاقم هستم، خیلی اوقات هم مادرم از این رفتارم ناراحته و خب بین ده باری که تو اتاقم میرم، یک بارش هم میام تو جمع می‌شینم.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها